p2
دیدم سونگی بود (بچه ها سونگی وقتی که خانوداه ات پولدار بودن یعنی قبل اینکه پدر ات پاش به قمار بازی بکشه وضع مالشون خوب بود و سونگی دوست صمیمی ات تو دوران دبیرستان بود البته بعد از اینکه وضع مالشون بعد شد سونگی با اون قطع رابطه کرد)
سونگی: اوه ببین کی اینجاست ات جون (با لحن مسخره امیز)
ات: بکش کنار نمیخوام باهات حرف بزنم
ات میخواست بره که سونگی دستشو گرفت انداختش زمین
سونگی: اخه ببخشید نمیخواستم اینطوری شه(باخنده)
ات: داشت گریه میکرد
سونگی: بدو مامانتو صدا کن بدو اوه یادم رفت تو مامان نداری اخه طفلکی خب بابات رو صدا کن اوه باباتم شندیم قمار بازه(بالحن مسخره امیزو خنده)
ات: خفه شو کثافت
سونگی: خم شد امد نزدیک ات درگوشش گفت بیچاره بدبخت هیچکی رو نداری به حالت بسوزه
ات: شروع کرد به گریه کردن
سونگی: فعلا بدبخت بیچاره
ات: صبر کن تو کی باشی که من این حرفارو میزنی هااا(با داد وگریه) یه سیلی زد به صورت سونگی
سونگی: اییییی چه غلطی میکنی چطور جرعت کردی منو بزنی هاااااااا(باداد)
ات: همنطوری که تو جرعت کردی منو هل بدی بنداری زمین
سونگی: من میرم اصلا لیاقت دیدن منو هم نداری اشغال
ات: نمیخوام صد سال سیاه هم ببینمت
سونگی رفت
ویو ات
بعد از اینکه سونگی اون حرفو بهم زد قلبم شکست خب راست میگه من به جز لوسی هیچ کسی رو ندارم
یهو صدای زنگ گوشیم امد دیدم لوسیه وای چقدر خوشحال شدم (لوسی دوست صمیمی ات وضع مالیش هم معمولیه)
ات: الو سلام مانکی منننن
لوسی: سلام دانکیییی(طرز حرف زدن من با دوستام😂)
ادامه دارد....
سونگی: اوه ببین کی اینجاست ات جون (با لحن مسخره امیز)
ات: بکش کنار نمیخوام باهات حرف بزنم
ات میخواست بره که سونگی دستشو گرفت انداختش زمین
سونگی: اخه ببخشید نمیخواستم اینطوری شه(باخنده)
ات: داشت گریه میکرد
سونگی: بدو مامانتو صدا کن بدو اوه یادم رفت تو مامان نداری اخه طفلکی خب بابات رو صدا کن اوه باباتم شندیم قمار بازه(بالحن مسخره امیزو خنده)
ات: خفه شو کثافت
سونگی: خم شد امد نزدیک ات درگوشش گفت بیچاره بدبخت هیچکی رو نداری به حالت بسوزه
ات: شروع کرد به گریه کردن
سونگی: فعلا بدبخت بیچاره
ات: صبر کن تو کی باشی که من این حرفارو میزنی هااا(با داد وگریه) یه سیلی زد به صورت سونگی
سونگی: اییییی چه غلطی میکنی چطور جرعت کردی منو بزنی هاااااااا(باداد)
ات: همنطوری که تو جرعت کردی منو هل بدی بنداری زمین
سونگی: من میرم اصلا لیاقت دیدن منو هم نداری اشغال
ات: نمیخوام صد سال سیاه هم ببینمت
سونگی رفت
ویو ات
بعد از اینکه سونگی اون حرفو بهم زد قلبم شکست خب راست میگه من به جز لوسی هیچ کسی رو ندارم
یهو صدای زنگ گوشیم امد دیدم لوسیه وای چقدر خوشحال شدم (لوسی دوست صمیمی ات وضع مالیش هم معمولیه)
ات: الو سلام مانکی منننن
لوسی: سلام دانکیییی(طرز حرف زدن من با دوستام😂)
ادامه دارد....
- ۱۰.۴k
- ۰۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط